مقدمه
روزها همچنان از پي هم ميگذرند و دوباره محرم با آن حال و هواي سحرانگيزش از راه ميرسد. دوباره عطر خوش حسيني به مشام ميرسد و نواي «ياحسين» گوش جان را نوازش ميدهد. زمزمهاي كه همواره ورد زبان ملت ايران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمهها و نام حسين(ع) بود كه توانستند چنان حوادثي را بيافرينند به طوري كه با گذشت زمان هنوز فعل حسينيشان در اذهان حك شده باقي مانده است.
امام حسين ( ع ) به همراه 72 تن از ياران صديقش حماسهاي خلق كرد كه حتي با يادآوري آن ميتوان به عظمت اين نهضت حسيني پي برد و براي حركتها و مبارزات ظلمستيزانه بعدي، در طول تاريخ پس از امام(ع) و يارانش الگويي گشت. در باره رويداد عاشورا بسيار گفته و نوشتهاند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا كه اين رويداد از چنان ابعاد بزرگ و گستردهاى برخوردار است كه هر چه بيشتر به تحليل و بررسى آن پرداخته شود زواياى نوتر و تازهترى از آن آشكار خواهد شد. عاشورا نه يك حادثه كه يك فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام ناب كه نقش حياتى را در استحكام ريشه ها، رويش شاخه ها و رشد بار و برهاى آن ايفا كرده است. عاشورا هيچ گاه در محدوده زمان و جغرافياى خاصى محصور نمانده است، بلكه همواره الهام بخش تشيع در راستاى حركت ها، جنبش ها و قيام هاى راستين شيعه ـ پل بسيارى از نهضتهاى ديگر ـ در برابر كانون هاى ظلم و كفر و نفاق بوده است. قيام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمهاى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهامبخش بسيارى از نهضتهاى حقّ عليه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمينى(ره) از عاشورا حسيني الهام گرفت. وصيت نامه سياسي ـ الهي امام خميني(ره) نيز اين مفاهيم را بيان ميدارد كه هر كس خود را بيشتر براي ظلم محيا كنيد ، ظالم بيشتر ميشود و اگر در برابر ظالم ايستادگي كنيد ظلم از بين ميرود. روحانيت شيعه همواره براى حراست از كيان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادى بازگو كرده است، بلكه حتى به بازسازى آن و پاسدارى از ارزش هاى ناشى از آن پرداخته است. بازسازى مضامين و مفاهيم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانى به فراخور حال آن زمان، تأثير بسيار شگرف و سازنده اى در راه پيشبرد اهداف مقدسى همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جاى نهاده است. تاريخ شيعه گواه صادق و روشنى از اين بازسازىها است. اين بار نيز آذرخشى ديگر از آسمان كربلا درخشيد كه نور آن مشعل فروزان راه حق طلبان و حقيقت جويان، و ابهت و صلاى آن، در هم كوبنده الحاد و نفاق است. عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است. از اين روى، سخني هر چند كوتاه پيرامون اساسىترين بعد اين حادثه بزرگ است كه در بخشي از آن تحت عنوان « عاشورا در محرم » كه بر گرفته از موضوعات مختلف پيرامون اين حادثه تاريخي خواهد بود بيان مي گردد .
تولد تاريخ
پنجاه سال از غروب آفتاب آسماني وحي ميگذشت و بيش از بيست سال بود كه زمين و زمان از تابش خورشيد قسط و عدالت محروم شده بود، پنجاه سال پيش از اين، پيامبر اسلام(ص) رحلت فرموده بود و در طول اين نيم قرن تنها چهار سال و نه ماه آفتاب عدالت درخشيده بود، ديگر هرچه بود سياهي بود و ستم، ظلم بود و ظلمت، و هرچه عقربه تاريخ پيشتر مي رفت سيطره سياهي و ستم بيشتر ميشد و اين سيطره چنان باسرعت پيش ميرفت كه ديگر اميد به نور نجاتي نبود، ميرفت كه نام قرآن و اسم اسلام نيز به فراموشي سپرده شود و اين، يعني محو حقايق و نابودي انسانيت و به باد دادن تمام زحمات و خدمات پيامبران و اصلاحگران تاريخ؛ به عبارت ديگر تحريف و تدفين تاريخ، تاريخي كه رسولان حق، از آدم تا خاتم به آفرينش آن كمر همت بسته بودند و با تحمل سختيهاي طاقتفرسا و با صداقت و صميميت فوق العاده خويش آن را ساخته بودند و چه ميثمها كه در حراست از آن به سر دار نرفته و چه ابوذرها كه به خاطرآن، شكنجه و تبعيد نشده بودند و از همه مهمتر حضرت علي(ع) آن عين عدل و عرفان و انسان كامل در اين راه مقدس شهيد شده و با خون خويش و اين ابرمرد، كسي جز امام حسين(ع) و اين كار سترگ، جز با حماسه بينظير كربلا، نميتوانست باشد اين كار با منبر و خطابه يا با نوشتن نامه و رساله تحقق نمييافت، خون خـدا ميبايست دين خدا را از نو زنده كند و با شهادت خويش حجاب از چهره اهل تزوير بردارد . حضرت با آگاهي تمام به آخركار وبا شوق واشتياقي وصف ناپذير به ديدار دوست به راه افتاد ورفت كه كربلا راعرش عشق وعاشورا را قيامت قرآن وتولد تاريخ كند كه كرد وحيرت آبادي را بنام كربلا تا ابد زنده وبالنده دربلنداي ابديت پديد آورد كه هنوز هم كه هنوز است جهانخواران وزورمداران وريا كاران تا نام كربلا وعنوان عاشورا را مي شنوند خوابشان آشفته مي شود و كربلا بزرگترين و مهيبترين كابوسي است كه خواب را بر چشم همه يزيديان حرام كرده است .
حسين بن على ( ع )
امام سوم شيعيان،شهيد كربلا و خون خدا،كه نهضت عاشورا بر محور فداكارى و جان فشانى آن حضرت شكل گرفت و تاريخ بشرى را سرشار از حماسه و ايثار كرد و درس آزادگى و عزت به انسان داد و با خون خويش كه در كربلا ريخت،درخت اسلام آبيارى شد و امت مسلمان بيدار گشت. سومين امام معصوم، در سوم (يا چهارم) شعبان سال چهارم هجرى در شهر مدينه ديده به جهان گشود. او دومين ثمره پيوند فرخنده حضرت على (ع) و حضرت فاطمه ( س ) دختر پيامبر اسلام (ص) بود. رسول خدا «ص» نام فرزند حضرت زهرا «ع» را «حسين» نهاد.وى مورد علاقه شديد پيامبر خدا «ص» بود و آن حضرت در باره او فرمود: «حسين منى و انا من حسين...»
حسين بن على (ع) مدت شش سال از دوران كودكى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى كرد و پس از آن حضرت، مدت سى سال در كنار پدرش اميرمومنان حضرت علي (ع) زندگى كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعال شركت داشت . پس از شهادت امير مومنان حضرت علي ( ع ) (در سال 40هجرى) امامت به حسن بن على «ع» رسيد ، همچون سربازى مطيع رهبر و مولاى خويش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پيمان صلح،با برادرش و بقيه اهل بيت «ع» به مدينه آمدند . مدت ده سال در صحنه سياسى و اجتماعى در كنار برادر بزرگ خود حسن بن على (ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) (در سال 50هجرى) بار امامت به دوش سيد الشهدا قرار گرفت در آن دوران ده ساله كه معاويه بر حكومت مسلط بود، امام حسين«ع»همواره يكى از معترضين سرسخت نسبت به سياستهاى معاويه و دستگيريها و قتلهاى او بود و نامههاى متعددى در انتقاد از رويه معاويه در كشتن ياران وفادار به حضرت على «ع» بودند و پيرامون اعمال ناپسند ديگر او نوشت.
در عين حال،حسين بن على «ع» يكى از محورهاى وحدت شيعه و از چهرههاى برجسته و شاخصى بود كه مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموى از نفوذ شخصيت او بيم داشت . با مرگ معاويه در سال 60 هجرى ، يزيد به والى مدينه نوشت كه از امام حسين«ع»به نفع او بيعت بگيرد . اما سيد الشهدا كه فساد يزيد و بىلياقتى او را مىدانست، از بيعت امتناع كرد و براى نجات اسلام از بليه سلطه يزيد كه به زوال و محو دين مىانجاميد ، راه مبارزه را پيش گرفت.از مدينه به مكه هجرت كرد و در پى نامه نگاريهاى كوفيان و شيعيان عراق با آن حضرت و دعوت براى آمدن به كوفه،آن امام ابتدا مسلم بن عقيل را فرستاد و نامههايى براى شيعيان كوفه و بصره نوشت و با دريافت پاسخ كوفيان در بيعتشان با مسلم بن عقيل،در روز هشتم ذيحجه سال 60 هجرى از مكه به سوى عراق،حركت كرد. پيمانشكنى كوفيان و شهادت مسلم بنعقيل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سيدالشهدا كه همراه خانواده، فرزندان و ياران به سوى كوفه مىرفت، پيش از رسيدن به كوفه در سرزمين «كربلا» در محاصره سپاه كوفه قرار گرفت . تسليم نيروهاى يزيدى نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمين،مظلومانه و تشنه كام، همراه اصحابش به شهادت رسيد،از آن پس،كربلا كانون الهام و عاشورا سرچشمه قيام و آزادگى شد و كشته شدن وى،سبب زنده شدن اسلام و بيدار شدن وجدانهاى خفته گرديد.
تداوم عاشورا
ديگر بار، محرم فرا رسيد و دلهاي احرار و آزادگان جهان به سوي حسينبنعلي(ع ) متمايل گشت و چشمانشان به واقعه عاشورا دوخته شد؛ واقعه اي كه 1421 سال از وقوع آن مي گذرد؛ اما هنوز، هر سال در سالگشت وقوع آن، نه تنها مسلمانان و شيعيان، بلكه تمامي آزادگان را به سوي خويش جلب مي كند. آنچه در اولين نظر و مطالعه در واقعه عاشورا به چشم مي خورد و جلب توجه مي نمايد ، انگيزه ماوراي مادي اين جنبش عظيم است. حسين بن علي(ع) از سر آغاز قيام خويش و حركت از مدينه، و حتي قبل از آن، نه تنها به عدم پيروزي مادي خويش آگاه بود؛بلكه ازشهادت خود و اسارت خاندانش اطلاع و بارها،از طريق اخبار غيبي توسط پيامبر اكرم (ص) و علي (ع) از شهادت خويش با خبر گشته بود و اين نكته اي بود كه افراد مختلف نيز در مواقف متعدد ، با او در ميـــان مي گذاشتند؛ اما او همچنان بر هدف خويش كه انجام وظيــفه خطير الهي و احياي دين و سنت نبوي بود ، اصرار مي ورزيد . از سوي ديگر اين انگيزه و نيت خدايي قيام حسين (ع) و اصحابش در لحظه به لحظه اين واقعه به چشم ميخورد؛ از سبقت گرفتن اصحابش براي شهادت از يكديگر گرفته تا جان باختن طفل 6 ماهه امام حسين (ع) در راه حق و تا آخرين لحظات حيات امام حسين (ع) كه نه تنها تمام هستي خود را در راه حق ، جانانه واگذار نموده است، بلكه هنوز هم خويشتن را تسليم حق مي داند و زير لب زمزمه مي كند: الهي رضا بقضائك، تسليما لامرك، لا معبود سواك.
انگيزه الهي عاشورا كه در آن ذره اي غير خدا راه ندارد، سبب شده است كه اهداف عاشورا و قيام اباعبدالله الحسين(ع)، اهدافي مطابق فطرت و سرشت تغيير ناپذير انساني گردد. و مگر ممكن است كه روزگاري از ايام زندگي بشر، انگيزه ظلم ستيزي و آزادي از قيد و بند ظلم از صفحه جان آدمي خارج شود و يا عشق به مبدأ خلقت در ميان آدميان فراموش گردد. پس همين پيوستگي عاشورا و فطرت انساني، خود سبب تضمين عاشورا، نه تنها پس از 14 قرن، بلكه تا آخر زندگي بشر است. دامنه وسيع اثرات اجتماعي و فردي اين قيام الهي كه نه تنها پيروان سيد الشهدا ( ع ) را تحت تاثير قرار داده، بلكه سبب بيداري و تأثير پذيري احرار و آزادگان جهان نيز گرديده است. ريشه هاي اين فرهنگ و پيام جاودانه را در دل تاريخ مستحكم نموده است و تا زماني كه اين اثرات عميق و وسيع، در گستره تار يخ باقي و پا بر جاست، نام و ياد حماسه سازان كربلا نيز پايدار خواهد بود. از آنچه تاكنون مورد بررسي اجمالي قرار گرفت ، به وضوح مشخص مي شود كه فراموشي اين واقعه عظيم، هرگز متصور نيست. اسلام از همان آغاز تبليغ، اصليترين برنامه خويش را رهايي آدمي از قيد طاغوت و بندگي و اطاعت غير خدا، معرفي نمود و بر آن پافشاري نمود. به همين خاطر مستكبران و مشركان كه منافع خويش را در خطر مي ديدند، و تعارض آشكار اسلام با اهداف و مطامع خويش را در يافته بودند، همواره بر آن تاختند. اما رهبري الهي پيامبراكرم(ص) و امدادهاي الهي مانع به ثمر نشستن كوششهاي آنان مي شد. از طرف ديگر، مسلمين نيز آنان را دشمن آشكار دين خويش ميدانستند و در راه مبارزه با آنان، هرگز كوتاه نمي آمدند. اما پس از رحلت رسول خدا(ص)، روش خويش را تغيير دادند و شروع به استحاله و تغيير تدريجي اين دين الهي از درون و وارونه جلوه دادن تعاليم آن و افزودن خرافه به آن نمودند ؛ تا جايي كه پس از رسول اكرم (ص)، رفته رفته تمام اركان قدرت را به دست گرفتند و آنچه در عصر نبي گرامي اسلام (ص)، از انجام آن عاجز بودند ،امروز در زير پوشش ظاهري اسلام و به نام دين، انجام ميدادند و هرچه زمان گذشت، بخشهاي بيشتري از دين خدا را زير و رو كردند. با ذكر اين مطلب، اين نكته واضح و آشكار مي گردد كه قيام حسيني تنها در يك پيكار و ستيز ميان اقليت حق و اكثريت باطل ، خلاصه نمي شود ؛ بلكه خود چشمه جوشان معــرفتي و شناختي است و داراي يك پيام جاودانه الهي و انساني و به وجود آورنده يك معيار ابدي است كه در تمامي اعصار عمل نمودن به آن سبب كوتاه شدن دست مستكبران و ظالمان از دامان اسلام و انسانيت انسان مي گردد . بر اين اساس ، اسلام بقاي خويش را مرهون مجاهدتهاي سيد الشهداست و اين همان مفهوم حديث نبوي است كه « حسين مني و انا من حسين » امروز دشمنان هجوم همه جانبه خويش را به اسلام ادامه مي دهند و تنها راه مبارزه با اسلام را تغيير اصول و مباني اسلامي ميدانند و از سوي ديگر هوا و هوس آدمي، همواره انسان را در بند خود اسير مي نمايد .
پس امروز نيز ما به ماهيت پيام و قيام سيدالشهدا نيازمنديم تا اسلام اصيل و به دور از پيرايه را كه پيامبر اسلام (ص) به عالميان عرضه نمود را درك نماييم و آنرا حفظ كنيم و باورهاي خويش را از هرگونه جهالت و ضلالت به دور نگه داريم و درون انساني خويش را از بند برهيم تا بدين وسيله مقدمات برپايي نظام جهاني مبتني بر عدالت و بر پايه تعاليم جهان شمول اسلام را فراهم آوريم و راه را براي حكومت جهاني مهدي موعود (عج) هموار كنيم. در حقيقت، قيام حسيني در عصر حاضر و در فضاي غبار آلود تبليغاتي موجود، هر چه بيشتر مرز حق و باطل را تبيين مي نمايد و دوباره فطرت مدفون شده بشر را كه در زندگي مادي غوطه ور است بيدار مي كند. پس نه تنها نياز بشر در عصر حاضر به قيام عاشورا از بين نرفته است، بلكه فزوني يافته است .
عاشورا: حال و آينده
نسل امروز و آينده هنوز تشنه فضيلت و عدالت است و به دليل سرخوردگى از تباهىها بهدنبال آرمان شهر اسلامى مىگردد. اينان به نيرومندى و توانايى خويش براى به دست آوردن دنيايى بهتر و در نتيجهرستاخيزى مطلوب مىانديشد. جوان امروز در تلاش است تا از فرهنگ و ارزشهاى اسلامى انسانىبه صورت بهينه بهره گيرد. اين تفكر حياتىترين، انديشهاى است كه مىتواند بهبالندگى جامعه جوان امروز و آينده مدد رساند. همانگونه كه مي دانيد صحنه عاشورا چنان آگاهانه در راه معشوق جانسپارى كردند كه به قول امام خمينى(ره): «هر چه روز عاشورا سيدالشهدا سلاماللهعليه به شهادت نزديكتر مىشد، افروختهتر مىشد و جوانان او مسابقه مىكردند براى اين كه شهيد بشوند، همه هم مىدانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند. براى اين كه آنها مىفهميدند كجا مىروند؛ آنها مىفهميدند براى چه آمدند؛ آگاه بودند كه «ما آمديم اداى وظيفه خدايى را بكنيم؛ آمديم اسلام را حفظ بكنيم». امام خمينى(ره) رمز عزت مردم ايران، از ذلت و زبونى را، احياى حماسههاى عاشورايى مىدانند و مىفرمايند: «عاشورا را زنده نگهداريد كه با نگهداشتنعاشورا كشور شما آسيب نخواهد ديد.»
شجاعت سيدالشهداء عليه السلام نه تنها همان زور بازو و قدرت و قوت بدنى و علم و آگاهى آنحضرت به آئين جنگ و نبرد و مديريت و فرماندهى و به خاك انداختن دليران ودلاوران صحنه كارزار بود، بلكه تمام اينها از روح قوى و خصيتبلند و حياتاعتقادى و اسلامى او نشات مىگرفت. وقتى از او مىپرسند از پيامبر حديثى كه خودت شنيده باشى نقل كن مىفرمايد: « ان الله يحب معالى الامور و يبغض سفسافها » خداوند كارهاى بلند و گرامى رادوست مىدارد و كارهاى پست و زبون را دشمن مىدارد.»
در اين روايت امام حسين(ع) كه از جد بزرگوارش نقل مىكند، معلوم مىشود روح بلندامام با امور پست جسمى سر و كار ندارد، سر و كارش با معانى عالى و بلند و باعظمت است. از ديدگاه اسلام همه حماسههاى نژادى و قومى مذموم است و آن حماسهاى در اسلامممدوح و پسنديده است كه بر اساس عزت نفس، كرامت نفس، آزاد منشى و استقلالفرهنگى و اعتقاد دينى باشد و ننگ و ذلت و انحطاط و پستى را تحمل ننمايد.
سيدالشهدا با الهام از آيات حماسى قرآن هم چون آيه شريفه «لله العزه ولرسوله و للمومنين» و آيه «لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا» و بااستفاده از زندگى حماسى و سيره عملى رسول خدا(ص) و اميرالمومنين عليه السلامو حماسههاى زهراى اطهر وامام حسن مجتبى(ع) به احياى انسانهاى مرده زمانپرداخت و شخصيت معنوى مسلمانان را بيدار كرد و اسلام را تجديد حيات بخشيد و درملت اسلام در تمامى قرون و اعصار حماسه و غيرت ايجاد كرد، حميت و شجاعت و سلحشورى به وجود آورد و براى تمام نهضتها و انقلابهاى دنيا سوژه و سرمايه بىنظيرى شد و به آنها آموخت كه ترسها، زبونىها، بردگىها، چاپلوسىها، بيگانهپرستىها، همه و همه مولود از دست دادن خوى فطرى و شخصيت انسانى است. رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله العظمى خامنهاى پيرامون روحيه حماسى و رفتار شجاعانه مردم شريف ايران و بركات آن مىفرمايند: «رفتار شجاعانه همه مردم و مسئولان ايران، علتهاى ديگر را براى مقاومت دربرابر آمريكا تشجيع كرده است. اكنون دورانى كه امريكايىها خيال مىكردند صاحباختيار دنيا هستند و براى كشورهاى گوناگون خط و نشان مىكشيدند، سپرى شده است واين همه به بركتشجاعت و نترسيدن ملت ايران از ابرقدرتها حاصل شده است.» امروزه ملتهاى مسلمان سراسر دنيا در پرتو تعاليم حماسى حضرت اباعبدالله الحسين ( ع ) مىروند تا در تاريخ معاصر تحولى ايجاد كنند. امروزه بيدارى و آگاهى سياه پوستان امريكا آن هم در پرتو تعاليم انسان ساز عاشورايى و رهنمودهاى امام خمينى ( ره ) مايه بسى اميد و بشارت است.
رهبر معظم انقلاب در اين باره فرمودند: «سياهپوستان آمريكا اعم از مسلمان ومسيحى در اين تظاهرات مشتهايشان را گره كردند و فرياد «الله اكبر» سر دادندو به ترجمه سوره مباركه حمد گوش فرا دادند اين پيام قرآن بود كه زير چشم رژيماستكبار امريكا در دنيا پخش شد و اين واقعيت نشان داد كه با وجود مخالفت هاىامريكا پيام انقلاب اسلامى به مخاطبين آن در دورترين نقطه جهان رسيده است.»
رهبر معظم انقلاب بااشاره به حماسههاى مردم شريف ايران و با قاطعيت تمام مىفرمايند: « همه دولتها اعتراف دارند كه تنها ايران اسلامى است كه با شجاعت در مقابلامريكا و اسرائيل ايستادهاند.»
به خاطر همان تعاليم عاشورايى است كه هنوزشعارهاى حماسى و پيامهاى بلند آن به گوش اهل دل مىرسد كه مىفرمود: الموت اولى من ركوب العار والعار اولى من دخول النار انا الحسين بن على آليت ان لا انثنى حتى عيالات ابى امضى على دين النبى ، «مرگ بهتر از پذيرفتن ننگ است و پذيرفتن ننگ بهتر از قبول آتش سوزان جهنم استمن حسين فرزند على هستم، سوگند ياد كردهام كه در مقابل دشمن سرفرود نياورم. من از اهل و عيال پدرم حمايت مىكنم و در راه آئين پيامبر كشته مىشوم.»
روحيه حماسى است كه باعث مىشود انبياء الهى براى اجراى عدالت اجتماعى كوچكترين سازشىبا مترفين و كفار نداشته باشند.
همين حماسههاى صادقانه و مخلصانه بود كه يك جاذبه واقعى و حقيقى در قلوب مردممومن جهان ايجاد كرد كه حرارت و سوزش آن هرگز به سردى نمىگرايد و در زير اينآسمان كبود نمىتوان نهضت و انقلاب اصلاحى را پيدا كرد كه با حماسههاى جاويدعاشورا آشنا نباشد.
آرى «ان لقتل الحسين حراره فى قلوب المومنين لن تبرد ابدا» امام خمينى ( ره ) «بزرگداشتشعائر عاشورايى» را مهمترين رمز وحدت ملل مسلمان جهان مىداند وتعاليم عاشورايى را ثمربخشترين حماسهبراىعزتمسلمين و ذلت و خوارى كفار ومشركين و نابودى استكبار جهانى بهحساب آورده ومىفرمايد: «همه بايد بدانيم كه آن چه موجب وحدت بين مسلمين است اين مراسم سياسى، مراسمعزادارى ائمه اطهار و به ويژه سيد مظلومان و سرور شهيدان حضرت ابى عبداللهالحسين عليه السلام است كه حافظ مليت مسلمين به ويژه شيعيان اثنى عشرعليهم صلوات الله و سلم مىباشد.»
عاشورا و زنان
زلال «عاشورا» در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاك او جريان داشته و در طول چهارده قرن سيراب كننده جانها بوده است.
اينك نيز عاشورا پرگارى است كه عشق را ترسيم مىكند و كانونى است كه ارزشها، احساسها، عاطفهها، خردها و ارادهها برگردش مىچرخند.
عاشورا از ديرباز تجلىگر روز درگيرى حق و باطل و روز فداكارى و جانبازى در راه دين و عقيده، شناخته شده است. حسين(ع) در اين روز با يارانى اندك ولى با ايمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند، با سپاه سنگدل و بىدين حكومت ستمكار يزيدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه هميشه زنده عشق خدايى و آزادگى مبدل ساخت. عاشورا اگر چه يك روز بود، اما دامنه تاثير آن تا ابديت كشيده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است كه همه ساله دهه محرم و به ويژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبتبه معلم حريت و اسوه جهاد و شهادت، حسين بنعلى(ع) مىگردد و حتى غير شيعيان نيز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظيم فرود مىآورند. عاشورا نشان دهنده معناى «حسين منى و انا من حسين» بود كه دين رسول خدا ( ص ) با خون سيد الشهدا آبيارى شد و به تعبير امام خمينى(ره) عاشورا، قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخنشين و مستكبران غارتگر بود. حماسه عاشورا را زنان و مردانى ساختند كه مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلتبار ترجيح دادند تا گلواژه آزادى و آزادگى همواره در تاريخ سبز بماند. در اين حماسه خونين بيشتر به نقش آفرين مردان و يارانى كه در ركاب حضرت به فيض عظيم شهادت نايل شدند توجه شده است و نقش زنان كمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زينب كبرى (س) و نقش وى در پيام رسانى صحبتشده است و نقش ديگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگى مورد غفلت واقع شده است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانيان نشان دادند كه از آگاهى و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مىپندارند. در حقيقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاويد خواهد ماند و آنان براى هميشه تاريخ پر بار شيعه بهترين الگوى ايمان و ايثار و اخلاص و فداكارى خواهند بود.
نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است كه به بعضى از آنها اشاره مىشود:
1- مشاركت در جهاد 2- آموزش صبر 3- پيام رسانى 4- روحيه بخشى 5- پرستارى 6- مديريت 7- حفظ ارزشها 8- تغيير ماهيت اسارت 9- عمق بخشيدن به بعد عاطفى و تراژديك كربلا
الگو گيري ازعاشورا
تاريخ اسلام و شخصيتهاي برجستة اسلامي نيز براي مسلمانان در همة دورهها الگو بوده است و تعاليم دين ما و اولياء مكتب نيز توصيه كردهاند كه از نمونههاي متعالي و برجسته در زمينههاي اخلاق و كمال، سرمشق بگيريم. در ميان حوادث تاريخ، «عاشورا» و «شهداي كربلا» از ويژگي خاصّي برخوردارند و صحنه صحنة اين حماسه ماندگار و تكتك حماسهآفرينان عاشورا، الگوي انسانهاي حقطلب و ظلمستيز بوده و خواهد بود، همچنان كه «اهلبيت ( ع )» بصورت عامتر، در زندگي و مرگ، در اخلاق و جهاد، در كمالات انساني و چگونه زيستن و چگونه مردن، براي ما سرمشقاند. از خواستههاي ماست كه حيات و ممات ما چون زندگي و مرگ محمد و آل محمّد باشد: «اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْياي مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتي مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مَحَمَّدٍ »
امام حسين ـ عليه السّلام ـ حركت خويش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، براي مردم ديگر سرمشق ميداند و ميفرمايد: «فَلَكُمْ في اُسوَةٌ» نهضت عاشورا، الهام گرفتة از راه انبيا، و مبارزات حقجويان تاريخ و در همان راستاست. استشهادي كه امام حسين ( ع ) به كار پيشينيان ميكند، نشاندهندة اين الگوگيري است. هنگامي كه حضرت ميخواست از مدينه خارج شود، اين آيه را ميخواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ»، قبل از حركت نيز در وصيتنامهاي كه به برادرش محمد حنفيه نوشت و مبنا و هدف و انگيزة خروج را بيان كرد، از جمله تكية آن حضرت بر عمل به سيره جدّ و پدرش و پيمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خطّ سير معرفي كرد: «وَ اَسيرَ بِسيرَةِ جَدّي و اَبي عَلِي بْنِ اَبي طالِبٍ» و سيرة پيامبر و علي ( ع ) را الگوي خويش در اين مبارزه با ظلم و منكر دانست. اين شيوه، تضميني بر درستي راه و انتخاب است كه انسان مبارز، از اوليائ دين و معصومين الگو بگيرد و براي كار خود حجّت شرعي داشته باشد. در سخني ديگر، آن حضرت فرموده است: «وَلي وَ لَهُمْ و لِكُلِّ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَة و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله »
را اسوة خود و هر مسلمان ديگر قلمداد كرده است. پيامبر اكرم ( ص ) ، دو فرزندش امام حسن ( ع ) و امام حسين ( ع ) را «امام» معرفي كرده است، چه قيام كنند، چه بنشينند: «اِبْناي هذا اِمامانِ، قاما اَوْ قَعَدا» پس از قيام عاشورا نيز در همان خطّ امام و اسوه و الگو بودن امام حسين ( ع ) بود و عمل آن حضرت براي امّت ميتوانست سرمشق و سرخط باشد و مبناي مشاركت پيروان امامت در مبارزه با حكومت يزيدي باشد، مبارزهاي كه ريشه در جهاد همة پيامبران ربّاني و همة جهادهاي مقدّس مسلمانان صدر اسلام در ركاب حضرت رسالت داشت.
در تاريخ اسلام نيز، بسياري از قيامهاي ضد ستم و نهضتهاي آزاديبخش، با الهام از حركت عزّتآفرين عاشورا شكل گرفت و به ثمر رسيد. حتّي مبارزات استقلالطلبانة هند به رهبري مهاتما گاندي، ثمرة اين الگوگيري بود؛ همچنانكه خود گاندي گفته است: « من زندگي امام حسين ( ع )، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجّه كافي به صفحات كربلا نمودهام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين ( ع ) پيروي كند »
قائد اعظم پاكستان، محمدعلي جناح نيز گفته است: « هيچ نمونهاي از شجاعت، بهتر از آنكه امام حسين ( ع ) از لحاظ فداكاري و تهوّر نشان داد، در عالم پيدا نميشود. به عقيدة من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قرباني كرد، پيروي نمايند »
بارزترين نمونة آن، انقلاب اسلامي ايران بود كه درسها و الگوهاي عاشورا، قويترين دستماية جهاد مردم بر ضدّ طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهة نبرد هشت ساله به شمار ميرفت. نبرد و شهادت مظلومانه براي رسوا ساختن ظالم، عمل به تكليف در شديدترين حالاتِ تنهايي و بيياوري، رها نكردن هدف حتّي با كمبود نفرات و شهادت ياران، همه و همه از ثمرات الگوگيري از عاشورا بود.
امام امّت، در اسوه بودن عاشورا براي نهضت پانزده خرداد ميفرمايد: « ملّت عظيمالشأن، در سالروز شوم اين فاجعة انفجارآميزي كه مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قيام كوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمي و شور انفجاري آن نبود، معلوم نبود چنين قيامي بدون سابقه و سازماندهي واقع ميشد. واقعة عظيم عاشورا از 61 هجري تا خرداد 42 و از آن تا قيام عالمي بقية الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلابساز است. » سزاوار است كه نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگري دقيق قرار گيرد و شيوههاي مبارزه، خطوط اصلي تبليغ، عوامل ماندگاري يك حركت انقلابي و ثمربخشي آن در طول ساليان متمادي، و درسهايي كه براي به حركت درآوردن ملّتهاي خفته و خمود در آن نهفته است، تبيين گردد و عاشورا به يك «مكتب» و «دانشگاه» تبديل گردد.
پيام عاشورا
«السلام عليك يا ثارالله و ابنثاره و الوتر الموتور»
عاشوراى سال 61 ه.ق فرا رسيد ، و سيد الشهداء(ع) كه همراه پاكباختگان دين خدا به صحراى كربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگين انگشترى در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. حسين بنعلى ( ع ) با دلى آرام، قلبى مطمئن و روحى بلند در برابر همه سردمداران كفر و مزدورانشان ايستاد و پيام عاشورا را چنين ابلاغ كرد:
الف) آزادى و آزادگي
در بامداد عاشـــــورا، كه دشمنان بر گرد سيد الشهداء امام حسين ( ع ) حلقه زده بودند به حضرت پيشنهاد بيعت با يزيد كردند و امام(ع) فرمودند : لا والله لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد. نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پيش شما دراز نمىكنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمىپذيرم. در نزديكي ظهر عاشورا سيد الشهداء پيام آزادى را تكرار كرد و فرياد برآورد: هيهات منا الذلة هرگز تن به ذلت نمىدهيم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است. در آخرين لحظات كه پيكر پارهپاره سيد الشهداء بر روي زمين افتاده بود و خون خدا از رگهاى بريدهاش بيرون مىزد و دشمنان از خدا بي خبر به سمتخيمهگاه اهل بيت ( ع ) يورش مىبردند، در زير لب اين چنين زمزمه كردند : يا شيعة آل ابىسفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم اى پيروان خاندان ابوسفيان، چنانچه دين خدا را كنار گذاشتهايد و از روز رستاخيز نمىهراسيد پس در دنياى خويش آزاده باشيد.
ب) عرفان با ديد حقيقت
با نزديكتر شدن ظهر عاشورا ، تهديد سپاهيان دشمن افزونتر مي شد ، وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال را فرا گرفته بود و حسين بن علي ( ع ) فرزند برومند حضرت فاطمه(س) تنهايى را احساس مىكرد. و در اين ميان سيد الشهدا ( ع ) دستش را به سمت آسمان بلند كرد و با معبود خود اين گونه سخن گفت: اللهم انت ثقتى فى كل كرب و انت رجائى فى كل شدة و انت لى فى كل امر نزل بى ثقة و عدة، كم من هم يضعف فيه الفؤاد و تقل فيه الحيلة و يخذل فيه الصديق و يشمت فيه [به] العدو انزلته بك و شكوته اليك رغبة منى اليك عمن سواك ففرجته عنى و كشفته [و كفيتنيه] فانت ولى كل نعمة و صاحب كل حسنة و منتهى كل رغبة. بارالها، تو در هر اندوه و مشكلى مورد اعتماد منى; در هر سختى مايه اميد و در هر امرى كه بر من وارد آيد مورد اعتماد و پشتيبان من هستى. غمهايى سبب سستى قلب مىشود و راه چارهانديشى را بر انسان مىبندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها مىكنند و دشمنان به نكوهش مىپردازند; چه بسيار چنين غمهايى كه به درگاه تو روى آوردم، به تو شكايت كرده، از ديگران روى گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختى. پس تو عطا كننده هر نعمت، صاحب هر خير و نيكى و پايان هر آرزو و اميدى.
ج) نماز نيايش
هنگام اذان ظهر فرا رسيد. يكي از ياران مخلص امام در ظهر عاشورا پيشنهاد اقامه نماز جماعت كرد، حضرت فرمودند: وقت نماز فرا رسيده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. آنگاه نماز را آغاز كرد و نزديك به نيمى از مجاهدان از فيض جماعت آن حضرت كامياب شدند. اقامه نماز در صحنه كربلا، به عنوان بالاترين پيام عاشورا، در زيارات منقول از ائمه اهل بيت(ع) مورد تاكيد قرار گرفته است. زائران امام حسين(ع) به پيروى از معصومان(ع) در زيارت آن حضرت به اين حقيقت والا اشاره مىكنند و مىگويند: ... اشهد انك قد اقمت الصلاة...
د) ايستادگي حق در برابر باطل
در روز عاشورا، حلقه محاصره دشمنان لحظه به لحظه تنگتر مىشد و سختيهايش فزونى مىيافت. در آن هنگام، كه تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، ياران يكى پس از ديگرى شربتشهادت مىنوشيدند و خويشاوندان نزديك و فرزندان حضرت در خون خويش دست و پا مىزدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بىخبر را مخاطب ساخت و فرمودند: تبا لكم ايتها الجماعة و ترحا افحين استصرختمونا و لهين متحيرين... .
الا و ان الدعى بن الدعى قد ركزنى بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة يا بى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ...
در پايان امام(ع) اشعار فروة بنمسيك مرادى را قرائت كردندكه آمده است :
اگر شما را شكست داديم از قديم چنين بودهايم و تازگى ندارد اگر با شكست رو به رو شديم باز مغلوب نشدهايم پيروزى در هر حال با جبهه حق است ما با ترس خوى نگرفتهايم اگر كشته شويم سرنوشت، شهادت در راه خداست.
ه) سجده كردن در برابر حق و حقانيت
بالاترين پيام سيدالشهداء، در روز عاشورا، تسليم در برابر خداوند سبحان بود. ياران آن حضرت نيز چنين بودند و در برابر امام خويش مىگفتند: انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الى يوم القيامة من تا روز قيامت، با هر كه با شما [معصومان] سازش كند، سازش مىكنم و با هر كه بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد مىجنگم. ياران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جاى آوردن نماز ظهر، گويا بيعتى ديگر كردند و بر تسليم بودن خويش در برابر فرماندهى چنين تاكيد كردند: نفوسنا لنفسك الفداء و دماؤنا لدمك الوقاء فوالله لا يصل اليك و الى حرمك سوء و فينا عرق يضرب; جانهاى ما فداى جان تو باد [اى پسر فاطمه] و خونهاى ما فداى خون پاك تو باد. سوگند به خدا، تا وقتى جان در بدن داريم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندى نخواهد رسيد. سالار شهيدان با توجه به مصايب سنگينى چون در خون غلتيدن ياران، برادران و فرزندان و نيز جراحات فراوان پيكرش چهره بر خاكهاى گرم كربلا نهاد و حديث عشق به خدا و تسليم در برابر خالق را چنين زمزمه كرد:
صبرا على قضاءك يا رب، لا اله سواك يا غياث المستغيثين، مالى سواك و لا معبود غيرك، صبرا على حكمك يا غياث من لا غياث له، يا دائما لانفاد له يا محيى الموتى يا قائما على كل نفس بما كسبت احكم بينى و بينهم و انتخير الحاكمين.
خدايا، در برابر قضا و حكم حتمىات صبر پيشه مىكنم. خالقى جز تو نيست; اى ياور يارىجويان، غير از تو ياورى ندارم و جز تو معبودى نيست. حكم تو را مىپذيرم، اى فريادرس كسى كه فريادرسى ندارد; اى جاودانهاى كه پايانى ندارد، اى زندهكننده مردگان و اى قيومى كه بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود ميان من و دشمنانت قضاوت كن; تو بهترين داورانى.
« السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين ( عليه السلام ) »
پىنوشتها:
1ـ بنگريد : ادب الحسين وحماسه ، ص122-121، به نقل ازلهوف سيد ابن طاووس ومقتل خوارزمي ونيز همان كتاب ادب الحسين … ص28، 105-104ونيز بلاغه الحسين ، ص 144و 157و…
2 ـ بحارالانوار، ج 98، ص 260، ح 41; زيارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنين است: سلام و درود بر تو اى خون خدا و اى پسر خون خدا و اى كشته تنهايى كه انتقام خونت گرفته نشده است.
3 ـ بحارالانوار، ج 45، ص7; در كتبى چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنين نقل كردهاند... و لا افر فرار العبيد. همانند بردگان از پيش شما فرار نخواهم كرد. (مناقب آل ابىطالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج 4، ص 75; الكامل فى التاريخ، ابناثير، ج 4، ص63; اعلام الورى; اعلام الهدى، الطبرسى، ص 238) ، ص 51
4 ـ صحيفه نور، ج15، ص55 ، ص 205
5 ـ كامل ابن اثير، ج 4، ص 60 - 61; ارشاد مفيد، ص217; بحارالانوار، ج 45، ص 4.
6 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 21; املهوف على قتلى الطفوف، سيد بنطاووس، ص 165.
7 ـ .بحارالانوار، ج 98، ص 260.
8 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 8; ص83، ح 10; املهوف على قتلى الطفوف، سيد بن طاووس، ص6 - 155.
9 ـ مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص 5 ، 304 ، 375
10 ـ كتاب پرتوى از عظمتحسين(ع- تاليف لطف الله صافى، ص217 201.
11 ـ منافقون، آيه8.
12 ـ نساء، آيه141.
13 ـ روزنامه رسالت،23/7/74.
14 ـ روزنامه جمهورى اسلامى،27/7/74 ، 13/2 /75
15 ـ مستدرك الوسائل، ج2، ص217.
16 ـ صحيفه نور، ج21، ص173.
17 ـ صحيفه نور. ج9. ص57
18 ـ همان. ج 14. ص 265 ،
19 ـ عوالم (امام حسين) ص3 و 4
نويسنده: محمـدرضا تارتار
20 ـ حياة الامام الحسين، ج3، ص 378.