دسته
بقيع
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 88573
تعداد نوشته ها : 102
تعداد نظرات : 6
Rss
طراح قالب
GraphistThem272

دشمن شناسي؛ بررسي محيط امنيتي رژيم صهيونيستي

مقدمه

دشمن شناسي را بايد به عنوان مقوله اي در نظر گرفت كه در جهت پيشبرد امنيت و منافع ملي هر كشوري در نظام بين المللِ هرج و مرج گونه ( آنارشيك) و بدون اقتدار مركزي يك امر حياتي و ضروري است ؛ كه با شناخت محيط امنيتي داخلي ، منطقه اي و بين المللي و دشمنان بالقوه و بالفعل آن تحقق مي يابد .از اين حيث دشمن شناسي از ضروري ترين و محوري ترين مباحث در موضوع مقابله با تهديدها ، تاًمين امنيت و دفاع از يك ملت بشمار مي آيد. چه بسا مللي كه در طول تاريخ در اثر غفلت از دشمنان و فقدان آگاهي و بصيرت لازم سياسي و اجتماعي در شناخت توطئه هاي بيگانگان و اتخاذ مواضع و ترتيبات لازم به سرنوشتي هلاكت بار دچار گرديده اند.

امير مؤمنان علي(ع) دراين باره مي فرمايند: «من نام عن عدوه انبهته المكايد. كسي كه در برابر دشمنش به خواب رود (از او غافل بماند) حيله هاي (غافلگيرانه دشمن) او را از خواب بيدار مي كند. غررالحكم ج5 :344» در همين رابطه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني(ره) مي فرمايند: «نبايد غافل باشيم، ما بايد بيدار باشيم و توطئه هاي آنها را قبل از اينكه با هم جمع بشوند، خنثي كنيم. (امام خميني: (ره)صحيفه نور ج7 :48) همچنين رهبر معظم انقلاب مي فرمايند: «يك ملت بايد دشمن را بشناسد، نقشه دشمن را بداند و خود را در مقابل آن تجهيز كند. (سخنراني1/1 /1386 ) ؛ در واقع  براي تصميم گيري و چگونگي واكنش در برابر دشمن بايد او راشناخت، به اهدافش پي بـرد و روش‌هاي او را در ضـربـه زدن و رسـيـدن به اهدافش بازشناخت همچنان كه بايد موقعيت و شرايط دشمن را از حيث نقاط ضـعـف و قـوت مـورد مـطـالعـه قـرار داد.. اگر شـنـاسـايـي دشـمـن خـوب انـجـام نـگـيـرد آثـار مـنـفـي آن در مراحل تصميم گيري و برخورد، خود را نشان خواهد داد .

از اين رو در اين شماره از نشريه صافي خبر به آشكار ترين دشمن نظام جمهوري اسلامي ايران يعني به رژيم صهيونيستي خواهيم پرداخت . چرا كه به تعبير حضرت امام خميني (ه)؛ «دولت غاصب اسرائيل با هدفهايي كه دارد، براي اسلام و ممالك مسلمين خطر عظيم دارد.»

در اين رآستا لازم است تا محيط امنيتي اسرائيل و  مولفه هاي آن مورد بررسي قرارگيرد .

و اينكه رفتار و اقدامات اسرائيل مبتني بر كدام نظريه امنيتي قابل تحليل است ؟

 مباني هستي شناسي اقدامات صهيونيسم چگونه توجيه مي شود ؟

مهمترين چالشهاي امنيتي اين رژيم كدامند ؟

رفتار آتي و آينده احتمالي اين رژيم را چگونه مي توان پيش بيني كرد ؟

اينها مجموعه سوالاتي است كه سعي مي شود در اين شماره از نشريه در قالب پنج اصل به آن پاسخ داده شود .

   اول : مفهوم امنيت و تهديد دررژيم صهيونيستي:

مفهوم امنيت در اسرائيل  با توجه به ويژگيهاي خاص اين رژيم (از حيث دولت سازي و ملت سازي) هم با مفهوم امنيت در جهان غرب و هم با مفهوم امنيت در جهان سوم داراي تمايزاتي است كه در زير به چند نمونه آن اشاره خواهد شد.

1. در غرب مفهوم امنيت بيشتر با محيط و بازيگران خارجي تعريف مي شود؛ در حالي كه امنيت در اسرائيل هم مربوط به محيط داخلي است و هم محيط و بازيگران خارجي ؛يعني اسرائيل نه تنها به خاطر عوامل و تهديدات نظامي بيروني مورد تهديد است . بلكه بدليل عدم انسجام اجتماعي و فقدان هويت ملي و.. در درون نيز نا امن ديده مي شود.

2. امنيت اسرائيل همچون كشورهاي غربي داراي پيوستگي و روابط مثبت با نظم و ساختار امنيت بين الملل است. اما برعكسِ كشورهاي غربي روابط و پيوستگي مثبت با نظم منطقه اي (از حيث همسايگان) ندارد و يا حداقل پيوستگي سازنده ميان اين دو وجود ندارد. چرا كه امنيت در جهان غرب عمدتا از طريق اتحادهاي سازنده ميان كشورهاي مختلف تامين شده است ولي تاكنون اسرائيل نتوانست امنيت خود را در پيوند با امنيت همسايگان و كشورهاي منطقه تعريف كند. لذا ديدگاه تك بعدي (نظامي محور) در خصوص مسائل امنيتي اسرائيل نه تنها كم دامنه است بلكه تصور نادرستي ازواقعيات امنيتي اين رژيم ارائه خواهد داد. . 

از اين رو سعي مي شود در ذيل به عمده ترين چالشها و تهديدهاي اين رژيم پرداخته شود :

الف : تهديد سياسي- اجتماعي رژيم صهيونيستي :

1).تعارض باارزشهاي انسـاني و هنجارهاي بين المللي :

 چنانچه رويه ها يا رفتار يك كشور يا رژيم با ارزشها و هنجارهاي پذيرفته شده بين المللي (از نظر كمي و كيفي) تعارض داشته باشد اعتبار سياسي آن كشور مورد چالش قرار ميگيرد.گرچه به دليل حمايت بي چون وچراي غرب بويژه آمريكا  و تلاش رسانه هاي گروهي غرب در جلوگيري از مخدوش شدن چهره اين رژيم در افكار عمومي جهان اقدامات گسترده اي صورت مي گيرد، اما با افزايش كمي و كيفي اقدامات ضد بشري اين رژيم در حق مردم فلسطين و پيدايش رسانه هاي مستقل و بي طرف در عرصه رسانه هاي جمعي جهان و انعكاس اخبار و گزارشات فجايع اين رژيم كم كم عمق تعارض سياستها و اقدامات اين رژيم با ارزشها و هنجارهاي بين المللي و بشري بيشتر براي مردم جهان نمايان مي شود بطوريكه اقدامات اين رژيم در جنگ 22 روزه عليه مردم بي دفاع غزه و حمله به كاروان آزادي موجب اعتراض و واكنش شديد افكار عمومي جهاني و محكوميت اين رژيم توسط حداقل 350 نهاد و سازمانهاي بين المللي حقوق بشري شده است.

2).فقدان تجانس اجتماعي و كاهش انسجام دروني:

شكافهاي اجتماعي از قبيل شكافهاي قومي،نژادي، زباني و مذهبي كم و بيش در جوامع مختلف وجود دارد. جوامع داراي اينچنين شكافها و تمايزات اجتماعي از نظر چالشهاي ناشي از اينگونه شكافها وضع يكساني ندارند. دسته اي از اين جوامع و كشورها با تاريخ طولاني خود بطور تدريجي و طبيعي گروههاي مختلف را تحت عنوان يك جامعه يا ملت در كنار يكديگر همنشين كرده اند (مانند جامعه ايران) . دسته ديگر در دوران جديد با ساخت ملت- دولت شكافها را تحت كنترل درآورده اند (مانند اغلب كشورهاي اروپايي) . دسته سوم عليرغم وجود شكافهاي اجتماعي در طي فرآيند ملت سازي موفقيت كسب نكرده اند (مانند بسياري از كشورهاي آفريقايي )  (ره پيك 1387، 245)

دولت و رژيم صهيونيستي نه تنها با تجاوز و غصب سرزمينها و اخراج فلسطينيان ، بلكه با مردمان يهود كه از سراسر جهان با تمايزات فرهنگي، نژادي، خلق و خوي ملي متفاوت به اين سرزمين مهاجرت كردند شكل گرفت . از اين رو اسرائيل با چالشها و تهديدات اساسي در حوزه شكافهاي اجتماعي رو بروست. حال اگر به اين مسئله هويت كاملا متعارض مسلمانان فلسطيني ساكن در سرزمينهاي اشغالي را نيز به آن اضافه كنيم قطعا تهديدات امنيتي اسرائيل در اين حوزه مضاعف خواهد بود و بايد توجه داشت كه اگر در امنيت سياسي مرجع تهديد شونده «دولت» است ؛ در حوزه اجتماعي جامعه تهديد مي شود و تهديد اجتماعي ؛ «هويت ملي» جامعه را هدف قرار ميدهد.

البته اسرائيل در راستاي مقابله با اين نوع تهديد و تامين امنيت اجتماعي، از رويكرد زير استفاده ميكند:

1).موعود گرايي و اسطوره گرايي:

رهبران و تئوريسين هاي صهيونيست چه قبل از تشكيل رژيم صهيونيستي و چه بعد از آن براي ايجاد يك هويت مشترك و جلوگيري از گسست اجتماعي، استراتژي اسكان يهوديان سراسر جهان را در سر زمين موعود يك رسالت مذهبي و تاريخي ميدانند و معتقدند هيچ كجاي جهان براي يهود امن نيست و يهوديان در همه نقاط دنيا تحت آزار و اذيت قرار دارند و تنها راه نجات قوم يهود و حل مسئله آنتي سميتيسم يا يهودي آزاري و يهودي ستيزي تشكيل دولت اسرائيل در فلسطين (ارض موعود) و اسكان يهوديان در آن سر زمين است . اين مطلب توسط يك نويسنده صهيونيستي بنام اسرائيل شاهاك اينچنين بيان شد. او مي گويد:" توجيهات سياست اسرائيل را عموما به اصول ايمان يهودي ارجاع ميدهند يا در مورد لاييك ها به حقوق تاريخي[اسطوره اي] ؛ [ او مي گويد ] در سال 1956، براي آغاز جنگ سوئز بن گورئون، اين آدم بي خدا و سربلند از بي تفاوتي خويش نسبت به فرامين مذهب يهود، در روز سوم كشمكش(جنگ) در برابر كنست [ پارلمان اسرائيل] اعلام كرد كه دليل راستين و هدف راستين اين است كه سلطنت داوود و سليمان در مرزهاي توراتي آن از نو مستقر گردد. با اين سخنان اعضاي كنست تقريبا همگي، بصورت خودجوش به پاخاستند و سرود ملي اسرائيل را سردادند ". (تقي پور،  1383: 24)

يا موشه شارت يكي از رهبران سابق اسرائيل ميگويد: " اسرائيل ملك مشترك همه ملت يهود است يعني سرزمين يهوديان همه جاي دنياست. "

در واقع رژيم صهيونيستي با دستاويز قرار دادن مفاهيم توراتي و اسطوره هاي تاريخي با تلغيظ برتري نژادي سعي دارد انسجام دروني و هويت ملي خود را در ميان يهوديان ساكن سرزمينهاي اشغالي و خارج از آن تحكيم بخشد و از گسست دروني جلوگيري كند .

2). استراتژي حذف غير يهوديان :

دومين استراتژي رژيم صهيونيستي در جلوگيري از گسست اجتماعي و تحقق هويت مشترك اين است كه اين رژيم  از بدو شكل گيري در سال 1948ميلادي تاكنون براساس ايده نژادپرستانه نسبت به ساكنين اصيل اين سرزمين يعني فلسطينيان، استراتژي حذف را پيگيري نموده است و سعي نمود با ارعاب، تهديد و كشتار، مسلمانان و فلسطينيان را مجبور به ترك و خروج از سرزمينهاي اشغالي نمايد و يك دولت يكدست يهودي را شكل دهد كه هزاران جنايت اين رژيم در حق فلسطينيان و سخنان اخير ايهود باراك مبني بر شكل گيري « دولت خالص يهود» مويد اين ادعاست .

 ب : تهديدهاي نظامي – امنيتي رژيم صهيونيستي :

قبل از ورود به اين بحث لازم است مفهوم  امنيت( اصول و مباني امنيت ) در اسرائيل مورد مداقه قرار گيرد تا زواياي اين موضوع بهتر روشن گردد :

1).اصول و مباني امنيت در اسرائيل بر پايه قدرت عريان بناء شده است :

بررسي 6 جنگ اعراب و اسرائيل،جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه نشان مي دهد كه اين رژيم براي پيشبرد اهداف توسعه طلبانه خود كاملا متكي به قدرت سخت و عريان نظامي است.

در جنگ غزه(كه شروع آن شنبه 27 دسامبر 2008) بود،در اولين روز شروع،اسرائيل با 64 فروند هواپيماي بمب افكن، باريكه غزه سرزميني با وسعت بسيارمحدود و جمعيت بسيار فشرده در واحد سطح كه بيش از 6 ماه در محاصره كامل مواد دارويي،غذايي و ... بسر ميبردند را با حدود 100 تن بمب و موشك مورد حمله قرار داد كه در همان روز بيش از 200 فلسطيني كشته و بيش از 700 نفر هم زخمي شدند.اين رژيم در انظار عمومي جهان و رسانه ها با اتخاذ راهبرد«انهدام همه جانبه»از كاربرد حتي سلاحهاي غير متعارف همچون بمبهاي فسفري و اورانيوم ضعيف شده عليه مردم بي دفاع غزه كوتاهي نكرد.اين اقدامات نظامي اسرائيل آنچنان آشكار و بي پروا بوده است كه حتي رسانه هاي همسوي غربي هم نتوانستند آن را ناديده بگيرند. بطوري كه روزنامه گاردين در تحليل خود از اين اقدام اسرائيل به عنوان شديدترين نوع حملات هوايي عليه ملت فلسطين از انتفاضه دوم در سال 2000 ياد كرده است و از آن به عنوان «فرود چكش اسرائيل بر سر مردم غزه»نام برد.يا خبرگزاري رويترز صحنه هايي را كه بعد از حملات هوايي رژيم صهيونيستي به نوار غزه شكل گرفت اينگونه تشريح كرد:«دود سياه و غليظي شهر غزه را پوشانده است.اجساد قربانيان حملات هوايي اسرائيل همه جا پخش شده است و نيروهاي امداد و نجات در حال انتقال اجساد و زخميان هستند...»

جان مرشايمر،استاد دانشگاه شيكاگو طي مقـاله اي ضمن بيان هدف واقعي اسرائيل در حمله به غزه كه آن را در راستاي تحقق ايده اسرائيل بزرگ ميداند ميگويد:اسرائيليها طي اين استراتژي مي كوشند ضربات دردناك بزرگي به فلسطينيها وارد آورند تا بدين وسيله به شهروندان فلسطيني اين موضوع را تلقين كنند كه سرنوشت آنها بطور وسيعي در دست اسرائيل است.اين استراتژي نخستين بار توسط «ژابوتينسكي)در سال 1920 عنوان شد و از سال 1938 بطور گسترده اي بر روي سياستهاي اسرائيل تاثير گذاشته كه تحت عنوان ديوار آهني از آن ياد ميشود و به جرات ميتوان گفت تمام اتفاقاتي كه هم اكنون در غزه روي ميدهد بخشي از اين استراتژي بشمار ميايد.

2).مفهوم تهديد در رژيم صهيونيستي :

در ادبيات جديد امنيت ملي رژيم صهيونيستي مفهومي بنام«سه حلقه تهديد» مطرح است كه شامل حلقه هاي «دروني»، «،بيروني بلافصل» و « بيروني دوردست» نامبرده مي شود .

در حلقه دروني پتانسيل و عمل تهديد از جانب مردم فلسطين و گروههاي مبارز و نيز دولت حماس است.حتي عمليات چريكي حزب ا... در جنوب لبنان نيز در درون اين حلقه ترسيم شده است.

در ادبيات نظامي اسرائيل،درگيري نظامي با ملت فلسطين و گروههاي جهاد اسلامي و حماس به ماموريتهاي امنيتي «جاري» يا «باتاش» موسوم است(كرمي 1386-24 تا 42).از اين رو جنگ با مردم فلسطين سرزمينهاي اشغالي،دولت حماس و حزب ا... لبنان نزديك ترين طرف جــنگ به حساب مي آيند كه جنگ 32 روزه 2006 با حزب ا... لبنان و جنگ 22 روزه 2009با دولت قانوني حماس و مردم غزه در اين راستا قابل تحليل است.

1). فلسطينيان و حلقه اول تهديد :

سرائيليها معتقدند«كشور اسرائيل از اتباعش تشكيل نشده بلكه دولت مستقل مردم يهود است» از طرفي مردم يهود فقط آنهايي نيستند كه در اسرائيل اقامت دارند،بلكه شامل ساير يهوديان نيز هست..با اين توضيح ملت اسرائيل چيزي جز مردم يهود نيست »  (نوام چامسكي 58:1369)

با توجه به بيان فوق چند نكته زير در خصوص مفهوم تهديد در رژيم صهيونيستي در حلقه اول قابل استنتاج است:

نكته اوّل: كشور اسرائيل از اتباعش تشكيل نشده بلكه "دولت مستقل مردم يهود"است.با اين توصيف نژادپرستانه همه نژادها و مذاهب ديگر اعم از مسلمانان، مسيحيان، اعراب و.... نه تنها جزو شهروندان اسرائيل قلمداد نميشوند بلكه تهديد هميشگي عليه دولت و ملت يهود خواهند بود .

آنها با اشاره به روايتي كه در سفريوشع و جاهاي ديگر درباره كشتارهاي دسته جمعي آمده است،توضيح ميدهند كه بايد از آنچه حضرت يوشع بدان باور داشته پيروي كنيم و ميگويند «تورات فرمان ميدهد كه اسرائيل را با مرزهاي دقيقش تسخير،تصرف و در آن سكنا كنيم.... رها كردن آن براي اجانب(غير يهوديان)منع شده است.... در اين سرزمين جايي نيست تا مردم اسرائيل همراه با اقوام ديگر بسر برند، معني عملي [فرمان] تصرف سرزمين ، مستلزم بيرون راندن مردمي است كه در آنجا زندگي ميكنند و سعي دارند مانع از سكنا گزيدن يهوديان جهان در آنجا شوند.... از ديدگاه آنها دولت اسرائيل فقط يك مرحله از تحقق يافتن صهيونيسم بوده و نقش آن آماده كردن زمينه گسترش در همه مناطق فوق [فلسطين،سوريه،مصر و....] خواهد بود.... (چامسكي.200-209 :1369)

نكته دوم:  ملت اسرائيل چيزي جز مردم يهود نيست .با اين تعريف مرجع امنيت علاوه بر دولت اسرائيل شامل مردم يهود ولو اينكه جزء اتباع  اسرائيل هم نباشد شامل ميگردد در واقع امنيت مردم يهود كه در سراسر جهان نيز اقامت دارند را شامل ميشود.

با توجه به مطالب فوق حضور فلسطينيان و اعراب در محدوده سرزميني اسرائيل نه تنها هيچ حق شهروندي را براي آنها در پي نخواهد داشت بلكه به عنوان عوامل تهديد كننده امنيت ملي اسرائيل (اعم از دولت و يا شهروندان يهودي) تلقي خواهد شد و تهاجم بر آنها با هر وسيله و ابزاري از جمله اقدامات نظامي جايز خواهد بود. چنانچه اسرائيل بعد از عقب نشيني از غزه و متعاقب آن بعد از انتخابات آزادانه مردم فلسطين،هيچ فرصتي به حماس نداد و از روز اول پيروزي حماس،غزه به محاصره درآمد و آمريكا و اروپا هم به اين محاصره پيوستند و حتي به حماس اين فرصت را ندادند تا در مورد تشكيل دولت و نقش رهبري فرصتي پيدا كند و پس از دو سال محاصره مردم غزه سرانجام به بهانه نابودي توان موشكي حماس و جلوگيري از پرتاب موشك به شهركهاي صهيونيست نشين با تمام قدرت نظامي به غزه حمله كرد.

طراحان جنگ در روز شروع تهاجم فهرستي از اهداف را به خبرنگاران ارائه كردند. بر اساس آنچه ليوني(وزير امور خارجه) وباراك(وزير جنگ) دو مقام سياسي و نظامي جنگ اعلام كردند قرار بود در اين جنگ سازمان نظامي حماس بويژه يگان موشكي آن منهدم شود و دولت مردمي حماس پس از سرنگوني و دستگيري و كشتار رهبران آن، جاي خود را به حاكميت جناح سازشكار ابومازن بدهد. همچنين قرار بود جغرافياي جمعيتي غزه از تراكم 5/1 ميليون فلسطيني تغيير كند و مردم آن مجبور به مهاجرت به مصر و اردن و .... شوند و در نهايت اين دولتشهر به قطعات از هم گسسته همانند ديگر نقاط اين سرزمين تبديل شود. اما در فرداي جنگ گزارش اين 22 روز نبرد در روزنامه هاآرتص اسرائيل اينگونه روايت شد:« با پيام سيد حسن نصرا... براي ايستادگي غزه نشينان در برابر حملات ارتش اسرائيل پيوند جديدي ميان اجزاي مقاومت در منطقه بر قرار شد و نقشه هاي تل آويو نقش بر آب گشت، ارتش اسرائيل نتوانست از پرتاب راكت ها جلوگيري كند، نيروهاي حماس دست نخورده باقي ماندند، موقعيت سياسي دولت هنيه نه فقط در داخل فلسطين كه در صحنه بين المللي تثبيت شد، طرح تجزيه باريكه غزه در كشوي ميز باراك و ليوني بايگاني شد. زيرا اين جنگ نه در روابط مردم و دولت غزه شكاف انداخت و نه اينكه توانست با فشار و رعب بمب و آتش آنها را به خروج از اين منطقه وادار كند«

2).حلقه دوم تهديد (تهديد منطقه اي):

موجوديت و مشروعيت رژيم غاصب اسرائيل از بدو پيدايش تاكنون هيچگاه بوسيله دولت و ملتهاي منطقه به رسميت شناخته نشده است و از طرفي ماهيت توسعه طلبانه و تجاوزكارانه اين رژيم نسبت به كشورهاي منطقه، محيط امنيتي مبتني بر تهديد نظامي براي اين رژيم در منطقه شكل گرفته است و به عنوان يك تهديد دائمي براي اين رژيم تلقي ميشود. لذا اسرائيل همواره نسبت به برهم خوردن تعادل قدرت نظامي همسايگان و كشورهاي منطقه حساس و واكنش نشان ميدهد و هر گونه تغيير اساسي در قدرت نظامي كشورهاي منطقه را به منزله تهديد و تغيير وضع امنيتي منطقه تلقي ميكند و براي حفظ برتري مطلق نظامي خود از يك طرف با توسعه كمي و كيفي شديد قدرت نظامي خود مي پردازد و از طرفي با تجاوزات نظامي و اقدامات خرابكارانه جاسوسي، از برتري نظامي كشورهاي منطقه جلوگيري ميكند  تا برتري خود را حفظ كند. بطوريكه اين رژيم با وسعت اندك و جمعيت كم امروز پنجمين ارتش دنيا را داراست.

به اعتقاد صهيونيستها تا زمانيكه جنبش صهيونيست به سمت توسعه و رشد در حركت است،ناگزير بايد ژست تهاجمي به خود بگيرد و دستگاه نظامي براي تحقق اين مهم از بذل منتهاي توجه خويش كه مشمول جنگيدن و تجهيز براي جنگ است دريغ نورزيده و بطور بي سابقه اي براي ترويج فرمانهاي ديني- نظامي تلاش ميكند تا آن را به جزئي از زندگي سربازان تبديل كند.در ايدئولوژي صهيونيسم تلاش شده است با مراجعه به متون ديني و اسطوره اي ،روحيه ستيزه جويي را درباور سربازان خود ريشه دار سازند.در تورات آمده است«اگر ساكنان زمين را از پيش رو برنداريد،خاري در چشم و سيخي در پهلو خواهند بود و در سرزميني كه ساكن هستيد مزاحمتان خواهند بود«

مورخان رژيم صهيونيستي با هدف ريشه دار ساختن انديشه نظامي،حداكثر تلاش خود را براي نوشتن تاريخ يهود و پيوند دادن نبردهاي عبراني در گذشته دور با جنگهاي دولت اسرائيل در عصر نوين كرده اند تا القا كنند وضعيت فعلي ادامه گذشته و جنگ واقعيتي گريز ناپذير براي به انجام رساندن رسالت يهودي است .

ج - ماهيت تهديد از ديدگاه رهبران رژيم صهيونيسم

از ديدگاه رهبران و تصميم گيرندگان رژيم صهيونيستي،امنيت اسرائيل با دو نوع تهديد مهلك مواجه است.

1).تهديدات سنتي

همانطور كه بيان شد ، ماهيت توسعه طلبانه و تجاوزكارانه اين رژيم غاصب و عدم به رسميت شناختن اين رژيم توسط ملت و دولتهاي منطقه يك محيط امنيتي مبتني بر تهديد نظامي براي اين رژيم شكل گرفته است.از اين رو تهديد نظامي براي اين رژيم يك تهديد دائمي تلقي ميشود و هر گونه تغيير اساسي در قدرت نظامي كشورهاي همسايه و منطقه را به منزله بهم خوردن تعادل قدرت و تغيير وضع امنيتي منطقه تلقي ميكند و براي حفظ اين تعادل «استراتژي برتري مطلق نظامي»را دنبال مي كند.اين استراتژي متضمن تقويت برتري هوايي،عكس العمل سريع موشكي و اعزام واحدهاي كماندويي براي انهدام منابع بالقوه و بالفعل تهديدات كشورهاي همسايه و منطقه ميباشد.به عبارت ديگر در اين فرض،اين رژيم تهديدات را در آن سوي مرزها جستجو ميكند كه لازم ميداند با توسعه كمي و كيفي شديد نيروي انساني،تغيير و توسعه در سازمان نيروهاي مسلح و دسترسي به فن آوري و تجهيزات نظامي مدرن و فوق مدرن برتري خود را حفظ كند .

2).تهديدات نامتقارن(موشكي-چريكي)

جنگ نامتقارن عبارتست از بكارگيري جنگ افزارهاي نظامي به صورت چريكي و پيش بيني نشده،عدم تقارن،اقدامات و تلاشهايي در جهت دور زدن يا تحت شعاع قرار دادن قدرت و توانمندي حريف به همراه استفاده از نقاط ضعف و آسيب پذيرهاي او و به كارگيري شيوه هايي است كه تا اندازه اي با روشهاي دشمن متفاوت است.در تاريخ چهارم ژوئيه 2005 مركز مطالعات استراتژيك بگين-سادات در اسرائيل يك سمينار علمي پيرامون«بررسي چالشهاي امنيتي اسرائيل در محيط جديد امنيتي خاورميانه پس از 11 سپتامبر»تشكيل داد كه در آن پژوهشگران متعددي به ارائه مقاله پرداختند.اكثر ارائه دهندگان مقاله ضرورت تعريف جديد از محيط امنيتي اسرائيل را خواستار شدند و در آن ميان «جاناتان اسپير»صاحب كتاب " درك شبكه هاي ترور"،خواستار بازنگري در استراتژي امنيت ملي اسرائيل شد و در مقاله خود سه نوع تهديد از جمله تهديدات سنتي،تهديدات نامتقارن موشكي و تهديدات تروريستي را تهديدات مهلك عليه امنيت ملي اين رژِيم نام برد.مركز مطالعات استراتژيك اسرائيل نيز با انتشار مقاله اي توجه مقامات ارشد اطلاعاتي و نظامي آن كشور را به تهديدات نوظهور از جمله تهديدات چريكي جلب ميكند و در نهايت«ژنرال دان هالوتز»فرمانده سابق نيروي هوايي و رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل با درك تهديدات نوظهور با ارائه رويكرد امنيتي -نظامي در خصوص جنگهاي چريكي، حملات پيشدستانه و پيشگيرانه هوايي و موشكي عليه رهبران گروههاي چريكي فلسطيني در نوار غزه و كرانه باختري رود اردن اهداف گروه چريكي حزب ا... لبنان را تجويز ميكند كه رسانه هاي اسرائيلي از طرحهاي ضربتي ژنرال هالوتز عليه تهديدات نامتقارن چريكي به عنوان«انقلاب هالوتز»نام ميبرند.

در هر صورت تهديد چه در نوع كلاسيك آن وچه در نوع نامتقارن آن يك فرض مسلم در استراتژي امنيت ملي رژيم صهيونيستي است .

دوم : اهداف و مسئوليتهاي امنيتي اين رژيم :

هر نظريه امنيتي به دنبال تحقق هدفي است و براي رسيدن به اين هدف، مسئوليت، ماموريت و رسالتي را براي خود قائل است نحله هاي مختلف واقع گرايي بر« اصل بقاء» بعنوان هدف اصلي و برتر بازيگران در نظام بين الملل تاكيد دارند و بقا نيز به معناي امكان ادامه حيات دولت- كشور در نظام بين الملل است و امنيت نيز در اينجا به عنوان احتمال تداوم موجوديت يا بقاء در نظر گرفته شده است.

بسياري از صاحب نظران سياست بين الملل بر اين اعتقادند كه رفتار دولتها (مسئوليتها و ماموريتها) در محيط بين الملل بر اساس اتخاذ سياستهايي شكل ميگيرد كه به بهترين وجه منافع ملي (از جمله امنيت ملي كه در صدر منافع حياتي قرار دارد) را تامين كند.

منافع ملي نيز تنها در چارچوب «موقعيت قدرت» تعريف و تبيين مي شود. براين اساس هر موقعيت تاريخي يا هر هدف خاص ملي تنها در سايه ارزيابي موقعيت قدرت آن دولت امكان پذير است.

طرفداران نظريه رئاليسم معتقدند كه در فضاي دولتهاي ملي، از آنجا كه هر يك از واحدهاي جداگانه سياسي در صدد حفظ منافع ملي خويشند، مناقشات و تعارضات اجتناب ناپذير است. زيرا هر يك از بازيگران بر آن است تا سهمي بيشتر از قدرت را در سطح منطقه و جهان بدست آورد تا بتواند به هدفهاي ملي خويش نائل آيد. كه البته گاهي اين تلاش به تنهايي توسط هر يك از واحدهاي سياسي صورت ميگيرد و اگر به تنهايي ميسر نباشد با همكاري ديگران يعني واحدهايي كه داراي منافع مشترك هستند در قالب اتحادها و ائتلافها، تحقق مي پذيرد. (قوام: 1370: 56 تا 59)

خلاصه اينكه منافع حياتي(امنيت) ضامن بقاي دولتهاست و دولتهاي قويتر شانس بيشتري براي ادامه حيات دارند بدين معني كه اگر «بقاء» هدف اصلي امنيت باشد اين هدف تحقق نخواهد يافت مگر اينكه آن واحد سياسي رسالت و مسئوليت خويش در كسب قدرت را بخوبي انجام دهد.

البته كشورها در مسير تحقق رسالت و ماموريت خود از سه رويكرد حفظ قدرت، نمايش قدرت و يا افزايش قدرت بهره ميگيرند. به اعتقاد نگارنده، اسرائيل در حمله به غزه از نمايش قدرت بعنوان مسئوليت و رسالت خود براي تامين هدف يعني حفظ بقاء و موجوديتش بهره برد.

رژيم صهيونيستي كه قبلا در جنگ 33 روزه با حزب ا... لبنان هيمنه برتري مطلق خويش در منطقه و اعتبار خويش در تامين امنيت شهروندانش را از دست داده بود، چاره اي جز بازسازي چهره مخدوش شده خويش از طريق نمايش قدرت نداشت. با اشاره به برخي از اظهارات نخبگان رژيم صهيونيستي بهتر ميتوان موضوع فوق را درك نمود.

افرايم سنيه، عضو حزب كار اسرائيل در اثناي ديدار خود با فعالان اين حزب در تل آويو بعد از جنگ 33 روزه اعلام كرد « اسطوره شكست ناپذيري سرباز اسرائيلي از بين رفته است». (مرتضي: 1387: 233)

در همين راستا اسحاق بن يسرائيل مي نويسد:«جنگ اخير در لبنان نشان داد كه در ارتش اسرائيل خللهاي زيادي وجود دارد. بايد به منظور ايجاد آمادگي براي جنگ بعدي بررسي و ارزيابي آنها را شروع نمود. جنگي كه بزرگتر از اين جنگ خواهد بود...«

يك روزنامه نگار اسرائيلي بنام ايتامار آيخنر مي گويد:« مردم اسرائيل ديگر باور ندارند كه ارتش اسرائيل، نيرومندترين ارتش جهان است. امروز اسرائيليها بيشتر بيمناكند و كمتر خوشبين، آنان ديگر به توان نظامي چندان ايمان ندارند.» وي مي افزايد:«البته فراتر از اين، مردم اسرائيل ديگر به نهادهاي حكومتي از جمله ديوان عالي اسرائيل اعتماد ندارند».  (مرتضي 1387: 312)

در اين فضاي نوميدي و ناكامي، نظريه امنيت مطلق و ثبات فراگير و هميشگي اجتماعي باطل مي شود. نظريه اي كه اساس قدرت قانع سازي جنبش صهيونيستي بود تا بتواند يهوديان را متقاعد سازد كه به فلسطين مهاجرت و در آنجا سكني گزيند.در چنين شرايطي است كه اسرائيل ماموريت و رسالت خويش را در بازسازي چهره مخدوش شده از طريق« نمايش قدرت » يعني حمله به غزه مي بيند. كه آنهم با رشادت مردم مظلوم غزه و تهييج افكار عمومي دنيا عليه اين رژيم ناكام مانده است.

سوم : ملزومات امنيتي رژيم صهيونيستي:

محيط امنيتي هر كشوري لايه هاي متفاوتي دارد كه در سه سطح داخلي،منطقه اي و جهاني قابل درك است،طبيعي است كه اين محيط پوياست و به مرور زمان دچار دگرگوني ميشود. سياست امنيت ملي و دكترين نظامي كشورها بر اساس وضعيت اين سطوح شكل ميگيرد و هر تغييري در آنها منجر به تحول سياستهاي امنيتي و نظامي خواهد شد..

سياستگذاران و استراتژيستهاي امنيتي اسرائيل براي هر سطح ملزومات خاص امنيتي را تدوين و به مورد اجرا ميگذارند .

الف).محيط امنيتي بين المللي اسرائيل و ملزومات آن:

بطورعموم تا فروپاشي اتحاد جماهيري شوروي،اسرائيل از يك موفقيت بين المللي مناسب برخوردار نبود.محكوميت سالانه اسرائيل در مجمع عمومي سازمان ملل و شوراي امنيت،عدم پذيرش يا اخراج  ازبرخي نهادهاي بين المللي،روابط محدود خارجي و محاصره سياسي از ويژگيهاي آن بود و اگر نبود راي وتوي آمريكا در شوراي امنيت به نفع اسرائيل،ادامه حيات اين رژيم ممكن نبود.

اما پس از فروپاشي شوروي و شروع مذاكرات صلح اين وضعيت بهتر شده و دولتهاي كمونيستي سابق در اروپاي شرقي و نيز دولتهاي جدا شده از شوروي به برقراري روابط با تل آويو روي آورده اند و اسرائيل از برتري و امتيازات خود در زمينه تكنولوژي براي جبران مشكلات پيشين در زمينه بين المللي بهره گرفته است و در مجموع محيط بين المللي  بعد ازفروپاشي شوروي بهبود حاصل شد و در واقع الزامات پياده سازي امنيت براي اسرائيل در محيط بين المللي مبتني بر توسعه روابط،همكاريهاي اقتصادي تكنولوژيكي و..... است.(كرمي.45 تا 47)

ب). ملزومات امنيتي اسرائيل در محيط منطقه اي:

محيط امنيتي منطقه اي اسرائيل طي پنجاه سال اخير دچار تحولات اساسي شده است.اسرائيليها تا مدتها از ناحيه كشورهاي همسايه وعربي تهديد و جبهه نبرد خود را پيرامون خود ترسيم ميكردند و  الزامات تامين امنيت نيز كاربرد زور و تهاجم نظامي بود كه در اين راستا اسرائيل از سال 1948 تا 1982 وارد 4 جنگ (-1948،1967،1973 و 1982) با كشورهاي عربي شد.اما پس از فروپاشي شوروي و جنگ اول خليج فارس(جنگ نفت)محيط منطقه اي خاورميانه دچار برخي تحولات شد و در نتيجه الزامات امنيتي اسرائيل را نيز دگرگون نمود.مانند روند صلح كه منجر به قراردادهاي اردن- اسرائيل و قرارداد اسلو ،زمينه بهبود روابط منطقه اي اسرائيل را فراهم كرد و اين تحول پيامدهايي براي امنيت آن به دنبال داشت.از جمله اينكه اردن به يك كشور دوست يا دست كم كشوري كه با اسرائيل در صلح است تبديل شد.ساير كشورهاي عرب نيز به تدريج به برقراري روابط با اسرائيل اقدام كردند وحتي تصور يك جنگ متعارف با كشوري مانند سوريه نيز كمرنگ شده است.اين روند تا آنجايي پيش رفته كه اغلب كشورهاي عربي بويژه(مصر،اردن و عربستان)در جنگ 33 روزه اسرائيل  با حزب ا... لبنان و جنگ 22 روزه اسرائيل به غزه خود را در جبهه اسرائيل قرار دادند.

سران اين كشور ها كه احساس ميكنند با برجسته شدن نيروي مقاومت منطقه نقش خود را از دست داده اند تصور ميكنند در همراهي با اسرائيل با فشار بر روي حزب ا... و حماس و نابود كردن حماس ميتوانند نقش تاثيرگذار خود را درمعادلات منطقه افزايش دهند و نفوذ ايران را كه به ادعاي آنها در منطقه گسترش پيدا كرده است كنترل نمايند.

با توجه به روند و شرايط فوق و دگرگوني در محيط امنيتي پيراموني اسرائيل،اين كشور الزامات نظامي خود نسبت به اين كشورها را تا حدودي از اولويت خارج كرده و سعي ميكند با استفاده از فشار آمريكا بر اين كشورهاي عرب و استفاده از اصل فريب و ورود آنها در يك بازي صلح بي نتيجه آنها را مقهور خود و امنيت خود را تامين نمايد.اما در كنار تحولات فوق،تحول ديگري در منطقه اتفاق افتاده است كه محيط امنيتي منطقه اي اسرائيل را پيچيده نموده است و آن احساس تهديد از سوي انقلاب اسلامي ايران است.اين تهديد جديد نوع نگرش صهيونيستها را تا حد زيادي تغيير داده و «نگاه به ماوراي افق»اهميت يافته است.از نظر آنها،ازآنجايي كه كشور ايران، به سلاحهاي كشتار جمعي دسترسي دارد يا براي دستيابي به آن تلاش ميكند،در صورت وقوع جنگ در منطقه،اين بار نيروي همه جانبه،فراگير و تعيين كننده روي خواهد داد .برخي از صهيونيستها نيز اظهار داشته اند:«ايران قصد نابودي اسرائيل را دارد»در كنفرانس ايپاك در آمريكا (سال 1995م) نيز بر جمهوري اسلامي ايران به عنوان بزرگترين تهديد براي اسرائيل تاكيد و نسبت به  ورود ايران به آستانه سلاحهاي هسته اي و حمايت از گروههاي اسلامي اظهار نگراني شد.(كرمي.42 تا 43)

در نتيجه در محيط امنيتي منطقه اي اسرائيل گرچه بسياري ار كشورهاي عربي از حوزه تهديد اسرائيل خارج شدند اما دولتهايي چون سوريه وايران را مهمترين طرفهاي نظامي خود قلمداد ميكند و آنچه كه در اين ارتباط اسرائيل براي جنگيدن آينده خود بدان اميد زيادي دارد،بيشتر از قلمرو تكنولوژي نظامي برمي خيزد كه برخي از نويسندگان با عبارت«تكنولوژي به عنوان نوش داروي استراتژي اسرائيل»از آن ياد كرده اند.

ج).ملزومات امنيتي داخلي اسرائيل:

در سطخ داخلي ،ظرفيت و عمل تهديد از جانب مردم فلسطين و گروههاي مبارز و دولت حماس است.حتي اقدامات حزب ا... لبنان نيز در درون اين حلقه ترسيم شده است.ميلر مينويسد«مفهوم سنتي تهديد كه عمدتا متكي به منشا خارجي آنها بود،با انتقادات شديدي روبرو شده است،زيرا امروز تهديدات بسياري از عوامل داخلي سرچشمه ميگيرند«

استراتژيستهاي اسرائيل تهديدات نوظهور ناشي از محيط امنيتي داخلي را تهديدات نامتقارن تعريف كرده اند و ملزومات امنيتي در اين حوزه را مبتني بر ارتقاي كارآمدي اطلاعاتي- امنيتي براي كسب اطلاعات دقيق،تحليل بهينه اطلاعات و انتقال سريع آن به مركز فرماندهي و اقدام قاطع نظامي (هوايي)موشكي و كماندويي جهت انهدام منابع بالقوه و بالفعل تهديدات نامتقارن است.قطع منابع مالي،شناسايي خطوط سياسي و پيش بيني حملات نامتقارن (چريكي-موشكي)از وظايف اين رويكرد امنيتي- نظامي اسرائيل در همكاري با دستگاههاي زيربط آمريكايي است.حملات پيشدستانه و پيشگيرانه هوايي و موشكي و ترور رهبران گروههاي مقاومت درنوارغزه،كرانه باختري رود اردن و جنوب لبنان و راه اندازي جنگ 33 روزه به منظور نابودي حزب ا... و جنگ 22 روزه به منظور از بين بردن حماس و قدرت موشكي و اقدامات چريكي آن و قبل از ان محاصره و تحريم شديد نوار غزه در بدترين شكل آن،در چارچوب الزامات امنيتي اسرائيل در مقابله با تهديد برخاسته از محيط امنيتي داخلي مي باشد.

چهارم : رفتار قابل پيش بيني اين رژيم

از ديدگاه واقع گرايان، محور اصلي تجزيه و تحليل ، واحدهاي سياسي يعني دولتها هستند. در اين روند ضمن آنكه دولت به عنوان يك بازيگر مورد توجه قرار گرفته روابط ميان بازيگران بررسي شده و نحوه توزيع قدرت در صحنه روابط بين الملل نيز مورد توجه قرار مي گيرد.(قوام ،1370 : 55)

 در اين راستا قدرت رابطه ايست ميان بازيگران(دولتها) و سياست و رفتار و اقدامات هر دولتي عين كشمكش ها و رقابتها بر اساس آگاهي از موقعيت خويش و رابطه با سايرين صورت ميگيرد و دولتها در چارچوب قدرت داراي انتخابهاي گوناگوني هستند كه عبارتند از: حفظ وضع موجود، افزايش قدرت (توسعه طلبي) و نمايش قدرت (كسب اعتبار.)

درباره انگيزه هاي دولتها براي تعقيب سياستهاي تجديد نظر طلبانه  متغيرهاي مختلفي دخيل مي باشند. شكست در جنگ، اعمال قراردادهاي تحميلي، از دست دادن سرزمين، انگيزه هاي ايدئولوژيك و انديشه هاي برتري جويانه نژاد پرستي . رژيم اشغالگر صهيونيستي از بدو شكل گيري تا كنون هم بر مبناي انگيزه هاي ايدئولوژيك و هم بر مبناي برتري نژادي كه هر دو آنها به نوعي مكمل هم هستند داراي سياستهاي تجديد نظر طلبانه در منطقه بوده است و از اين رو به عنوان يك عامل ناامن سازمنطقه اي به شمار ميرود. البته تاكيد صرف بر نقش دولت (رژيم صهيونيستي) بعنوان بازيگر اصلي در تحولات منطقه بعنوان سطح تحليل، ما را قطعا دچاراشتبات فراواني خواهد كرد و تحليل ما هم قطعا از استحكام علمي لازم برخوردار نخواهد بود.

چرا كه براي بررسي رفتار اسرائيل علاوه بر نقش اين دولت بعنوان يك بازيگر، بايد به سيستم بين الملل و نظام سلطه (هژمون) كه آمريكا بازيگر اصلي اين نظام است و نقش اساسي را در بقاء و امنيت اين رژيم با كمكهاي همه جانبه داراست، توجه نمود. در اين رابطه نوام چامسكي ميگويد:« مسلما وقتي ما (آمريكاييها) هزينه احداث و توسعه شهركهاي يهودي نشين در مناطق اشغالي را مي پردازيم، محكوم كردن اسرائيل از اين بابت عوام فريبانه خواهد بود. همانطور است محكوم كردن آن كشور به هدفهاي غير نظامي با بمبهاي خوشه اي و فسفري ..... . در عين حال كه وسايل اين عملياتها را به وفور در دسترس آن دولت ميگذاريم و ازآن خشنوديم كه سلاحهاي جديد ما را مي آزمايد، آن هم در صحنه جنگ واقعي روي هدفهاي كاملا بي دفاع و عليه دشمني كه در شرايط بسيار نامساعد قرار دارد و از اين جهت مطمئن ترين آماج اينگونه آزمايشها به شمار ميايد. (چامسكي، 1369: 2-1)

از اين رو تجزيه و تحليل رفتار و اقدامات رژيم صهيونيستي صرفا با رويكرد (دولت- محور) كه نظر محوري واقع گرايان است كفايت نخواهد كرد بلكه نظام هژمون (سلطه) بعنوان حامي اصلي بقاي اين رژيم هم در تحليل بعنوان يك متغير اصلي مورد بررسي قرار مي گيرد. بطوري كه در حمله اخير اين رژيم به غزه، آمريكا در همه عرصه ها (نظامي، سياسي و رسانه اي) در كنار اسرائيل قرار داشت.

در هر صورت اين موضوع قابل پيش بيني است كه اين رژيم در راستاي اهداف امنيتي آتي خود به افزايش ونمايش قدرت و توسعه طلبي دست خواهد زد .

پنجم : شكست رويكرد توسعه طلبانه و نظامي گري اين رژيم:

مكتب امنيتي رئاليست براي حل و فصل مسائل امنيتي و به ويژه با پيچيده تر شدن جوامع، با چالشها و نارسايي هايي مواجه شده است.

تاكيد بيش از حد رئاليست بر قدرت و آن هم از نوع نظامي تا جايي مورد اعتراض قرار گرفت كه باري بوزان كه خود نئورئاليسم ميباشد، مي گويد: سلطه تفكر خام رئاليستي در محيط امنيتي شده جنگ سرد عامل تحديد امنيت است.... و همچنين "اوسمن"مي گويد: تمركز بر امنيت نظامي تصور بسيار غلطي از واقعيت ارائه ميدهد و باعث كاهش امنيت در سطح كلان ميگردد و از سوي ديگر نظامي محور بودن امنيت موجب افزايش ناامني جهاني ميشود».   (لاريجاني/ امير مقدم. 1387: 140 تا 143)

اسرائيل نيز كه بر اساس همين نگرش همواره تلاش داشت قويترين بازيگر منطقه باشد و سعي ميكرد كه هيچ كشوري يا رقيبي به آن موقعيت رفيع دست نيابد با تاكيد بيش از حد بر عواملي همچون قدرت نظامي در مجاب كردن كشورهاي منطقه و سركوب جنبشهاي اسلامي با قدرت عريان و زور موجب شد تا از متغيرهاي مهمي چون بيداري اسلامي مردم منطقه، اراده ملتها در دفاع و احقاق حق و حتي تحول در نوع جنگ ار كلاسيك به نامتقارن غافل شود و در حالي جنگ شكننده با حزب ا... را پشت سر گذاشت كه مانند يك كشتي گرفتار در امواج دريا دچار تلاطم سياسي و نظامي شد. استفاده از خشونت بيش از حد، بكارگيري صدها هزار بمب، استفاده از بيش از سي هزار سرباز و اقدام به تخريب و نابودي بي سابقه نتوانست اهداف اين رژيم را محقق سازد و ارتش اين رژيم در بيشتر مواضع خود در مقابل يك گروه مقاومت شكست خورد و بهايي را پرداخت كه در طول جنگ خود با اعراب چنين بهاي سنگين بي سابقه اي را نپرداخته بود.

(مرتضي، 1387: 196 تا 197)

هيمنه و برتري قدرت نظامي اين رژيم كه در جنگ 33 روزه با حزب ا... تا حد زيادي مخدوش شده بود اكنون پس از جنگي كاملا نابرابر و غيرمتعارف در غزه متزلزل شد. در اين جنگ كه اسرائيل سعي ميكرد با بهره بردن از تمامي قواي نظامي خود (اعم از دريايي، هوايي و زميني) و كمك بزرگ تسليحاتي آمريكا و همراهي دول غربي و عربي بويژه مصر بطور كامل دست به نسل كشي در غزه بزند و چهره شكست خورده در جنگ 33 روزه را بازسازي و احيا كند. پس از گذشت چند روز از جنگ و با اقدام متقابل نظامي حماس و مقاومت باورنكردني مردم اين منطقه در حفظ جايگاه خود، دچار شوك شديدي شد بطوريكه حتي از مخابره ميزان خسارات و تلفات شديدا خودداري ميكرد.

اين امر از يك طرف خلاف ادعاهاي اسرائيل در تامين امنيت شهروندان خود است و از طرفي نشان دهنده ناكارآمدي اقدامات نظامي براي از بين بردن نيروهاي مقاومت در خاورميانه خواهد بود.

خلاصه و نتيجه گيري : 

رژيم صهيونيستي تا كنون با ماهيت غاصبانه و حضور در يك منطقه نامتجانس از لحاظ هويتي كه تاكنون پذيرش لازم نه تنها از طرف ملتهاي منطقه بلكه حتي دولتها هم آنرا نپذيرفتند، توانسته است با رويكرد نظامي گري البته با حمايت فراگير و همه جانبه غرب به حيات خود ادامه دهد و با توجيه حفظ بقاء و موجوديت خود تمام اعمال و رفتارهاي جنگ طلبانه و خشونت آميز خود را توجيه كند و اگر نبود چنين رويكردي با توجه به ماهيت غاصبانه اين رژيم مدتها پيش از بين رفته بود. در واقع حفظ و بقاء اين رژيم تاكنون محصول اتخاذ رويكرد رئاليسم و نظامي گري در برخورد با پديده هاي تهديدآميز و ناامن ساز بوده است.

 هم اكنون نيز در اين رژيم ، با توجه به ذهنيت در محاصره بودن از سوي كشورهاي اسلامي و خيزش مقاومت اسلامي و تحولات اخير منطقه، دغدغه هاي ناامني و احساس عدم اطمينان نسبت به آينده در آن بسيار گسترده است. از اين رو ترس از انهدام كامل بر تمام اركان موجوديت رژيم صهيونيستي اثر گذاشته و چون همواره در ناامني و جنگ زيسته، «بقاء» را اولويت نخست ودر زمره و محور اصلي استراتژي كلان كشور قرار داده است  و به حق گفته مي شود ؛ « استراتژي اسرائيل، اساسا يك استراتژي نظامي است ». بطوري كه در برنامه استراتژيك بلند مدت ارتش اسرائيل موسوم به «برنامه 2010» كه در آگوست 1999م از سوي ارتش اين رژيم به نخست وزير تقديم شد، برخورد با مشكلات مربوط به تكنولوژي پيشرفته درميدان نبرد و برآورد واقع گرايانه از منابع آينده، مورد توجه قرار گرفته است. در اين برنامه ، آشكارا به تغيير تركيب نبرد در ارتش، با تاكيد بر سيستمهاي تكنولوژي پيشرفته، موشكهاي فضاپيما و ماهواره هايي كه قادرند هشدار اوليه قابل اعتماد و داده هاي اطلاعاتي را در زمان واقعي فراهم كنند اشاره شده است.(كرمي 1386: 51)

البته آنچه كه مسلم است به رغم برخورداري رژيم صهيونيستي از امكانات و تجهيزات پيشرفته نظامي و قويترين ارتش منطقه نتوانست در مقابل نيروهاي حزب ا... در جنگ 33 روزه و مردم غزه در جنگ 22 روزه به اهداف خود دست يابد و متحمل شكستهاي پي در پي در مقابل نيروهاي مقاومت منطقه و بويژه افكار عمومي دنيا گرديد.

در واقع هيمنه و برتري قدرت نظامي اين رژيم در جنگ 33 روزه با حزب ا... و پس از آن در جنگي كاملا نابرابر و غيرمتعارف در غزه متزلزل شد. در اين دو جنگ كه اسرائيل سعي ميكرد با بهره بردن از تمامي قواي نظامي خود (اعم از دريايي، هوايي و زميني) و كمك بزرگ تسليحاتي آمريكا و همراهي دول غربي و عربي بويژه مصر بطور كامل دست به نسل كشي و نابودي ريشه مقاومت بزند . پس از گذشت چند روز از جنگ و با اقدام متقابل حماسه سازان و مقاومت باورنكردني مردم اين منطقه در حفظ جايگاه خود، دچار شوك شديدي شد بطوريكه حتي از مخابره ميزان خسارات و تلفات خود در اين جنگها شديدا خودداري ميكرد.

اين امر از يك طرف خلاف ادعاهاي اسرائيل در تامين امنيت شهروندان خود است و از طرفي نشان دهنده ناكارآمدي اقدامات نظامي براي از بين بردن نيروهاي مقاومت در خاورميانه خواهد بود.

در نتيجه  اين رژيم در مواجهه با مسئله فلسطين ؛ مقاومت اسلامي منطقه و بيداري جهان اسلام و تهييج افكار عمومي دنيا ، دچار چالشها و معضلات فراواني امنيتي است كه مي تواند آن را به اضمحلال و نابودي بكشاند .


دسته ها :
دوشنبه 30 8 1390 7:40
X